گزارش: ملیحه زنگانه/ «محمدرضا استیری» متولد ۱۳۵۱ است. او از ۲۶ سالگی پا به هلال احمر گذاشت و حالا پس از سال ها خدمت جایش را به جوانان تازه نفس داده است. استیری ریاست هلال احمر مینودشت و گالیکش را در کارنامه خود دارد. این مدیر بازنشسته میگوید که از زمانی که پایش را به انبار امدادونجات گنبدکاووس به عنوان انباردار گذاشت، همه تلاشش را کرد که بهترین باشد. در همه 10 سال حضورش در این پست، اقلام امدادی به موقع به دست حادثه دیدگان رسید، امانتدار خوبی بود و توانست رضایت مدیران را در خدمت به مردم جلب کند.
استیری شرق استان گلستان و حوادث آن را به خوبی میشناسد؛ چراکه بعد از انبارداری، رئیس هلال احمر کلاله و مراوه تپه شد. از حوادث و صحنههای فراموش نشدنی که طی سال های خدمتش تجربه کرده میگوید که برای او زیباترین صحنه دیدن خوشحالی مردم و نجات یافتگان است. زلزله بم، دو سیل گلستان در سال های ۸۰ و ۹۸ بزرگترین حوادثی است که تجربه کرده است.
مثل هر هلال احمری دیگری، محمدرضا استیری هم تلخ و شیرینهای زیادی را در سالهای فعالیتش در هلال احمر تجربه کرده است. او یکی از این خاطرات را اینگونه شرح میدهد:« سال گذشته دختری ۷ ساله در منطقه کالپوش، مرز گلستان و خراسان شمالی گم شد. یک هفته در منطقه بودیم. علی رغم جستوجوها دختر بچه پیدا نشد و من باید برمیگشتم و عملیات را به شعبه دیگری می سپردم. در طول مدت چند ساعته مسیر بازگشت، اشک ریختم که چرا نتوانستم برای آن دختر و خانواده نگرانش کاری کنم. ...»
صحبت هایش را ادامه می دهد و به شیرین ترین خاطره خدمتش اشاره میکند. از همسر خانه دارش، از لحظات مهم زندگی که در کنار او و فرزندانش نبوده، از حمایت ها و پشتیبانی خانواده اش میگوید؛ هیچوقت فراموش نمیکند زمان خدمتش به عنوان رئیس شهرستانهای کلاله و مراوه تپه، نیمه شب سیلی در منطقه یانبلاغ به راه افتاد و خانههای مردم را آب و گل و لای فرا گرفت :« باید می رفتم. همسرم از من سوال کرد این وقت شب چه کاری از شما بر می آید که حتما باید بروید؟ از او خواستم با ما بیاید. صحنههایی دید که همچنان از خاطر نبرده. خانههای مردم تا سقف در آب بود، بی درنگ همراه امدادگران شد و در کنار آنها شروع به چادر زدن کرد، به خانوادهها سر میزد و حمایت روانی میکرد؛ خوشحال بود که مفید واقع شده و توانسته مردمی را از بی خانمانی نجات دهد. از همان زمان تصمیم گرفت یک هلال احمری باشد و تا امروز پا به پای من در حوادث و سوانح، در کنار مردم بوده.»
به سراغ محمدرضا استیری می رویم تا این بار خاطره سیل یانبلاغ را از زبان خودش بشنویم. او میگوید :«به هلال احمر و کار همسرم علاقمند بودم اما دوست داشتم بدانم همسرم نیمه شب ها که تلفنش زنگ می خورد و برای کمک به مردم می رود چه میکند! وقتی خانههایی را دیدم که تا سقف در گل و لای فرو رفته بودند نتوانستم طاقت بیاورم. وارد میدان شدم و هرکاری از دستم برمیآمد انجام دادم. حس خیلی خوب و لذتبخشی بود. از آن شب به بعد در تمامی حوادث نگران امدادگران و مردم بودم. از همسرم پرس و جو میکردم و وضعیت را جویا میشدم. در سیل سال ۸۰ که همسرم سه ماه شبانه روز در منطقه «بش اویلی» حضور داشت، من بچهها را به هلال احمر میبردم تا پدرشان را ببیند و هم همسرم با انرژی مجدد بتواند به مردم خدمت کند.»
پسر این خانواده هلال احمری، امدادگر جمعیت است و دختر خانواده به دنبال مقدمات عضویت در تیم بهداشت و درمان اضطراری هلال احمر.
استیری درباره عضویت فرزندانش در هلال احمر میگوید: «خانواده ام هلال احمر را دوست دارند. با آنها درباره عملیات ها و حوادث، درباره سختی و شیرینیهای آن، از خوشحالی مردم حادثه دیده زمانی که هلال احمریها را میبیند صحبت میکنم. پسرم امیرحسین دانشجوی حقوق و امدادگر پایگاه و دخترم مینا فارغ التحصیل رشته مامایی است و به دنبال این است به عضویت تیم بهداشت و درمان اضطراری هلال احمر درآید و به مردم رنج دیده از حوادث و در مناطق محروم خدمت کند.»
الگوی روزهای جوانی
استیری در بدو ورودش به هلال احمر، افراد زیادی را میدید که با جان و دل برای هلال احمر کار میکنند. یکی از آنها رییس شعبه هلال احمر گنبدکاووس بود. استیری درباره او میگوید :« او را عمو صدا میکردم. هر حادثه ای اتفاق می افتاد اولین نفری بود که برای خدمت رسانی حاضر میشد. پا به پای امدادگران زحمت میکشید، من انباردار بودم، حتی در بار زدن اقلام انبار هم کمک میکرد، چهره محبوبی در گنبدکاووس داشت. بازپسگیری بسیاری از املاک هلال احمر در شرق استان نتیجه پیگیریهای اوست.»
آماده به خدمت بودن، تواضع و خدمات «حسین صابری» رئیس هلال احمر گنبدکاووس همیشه الگوی او در هلال احمر بود :«رحمت خداوند بر او باد! رفت و نام نیکی از خود به یادگار گذاشت.»
محمدرضا استیری درباره علاقه اش به هلال احمر میگوید؛ معتقد است که اگر به عقب برگردد باز هم هلال احمر را انتخاب میکند. از نظر او هلال احمر یکی از ارگانهایی است که در آن میشود به مردم خدمت کرد، شادی آنها دید و همه اینها برکتی وصف نشدنی به زندگیاش بخشیده. او اکنون داوطلب هلال احمر است و هر ساعت از شبانه روز آماده خدمت.
تصادفی که بهانه کار خیر شد/ چراغ امیدی در شهر روشن شد
سنگ بنای هر اقدامی احساس نیاز است. بیمارانِ متقاضی خدمات توانبخشی در شهرستانهای مینودشت، گالیکش و شهرهای مجاور کلاله و مراوه تپه به دلیل نبودنِ مرکز فیزیوتراپی که به صورت دولتی یا نیمه دولتی فعالیت کند هزینه هنگفت مراکز خصوصی را متحمل میشدند و نزدیک ترین مرکز مناسب با وضعیت اقتصادی غالب مردم شهر گنبدکاووس بود که مراجعه به آن با هزینهها و سختیهای رفت و آمد و خطرات جاده همراه بود، مضاف بر آن تصادفاتی که در منطقه اتفاق می افتاد نیاز به استفاده از خدمات توانبخشی را افزایش می داد.
از آنجائیکه هلال احمر به دنبال گسترش دایره خدمات دهی به مردم است استیری و همکارانش را بر آن داشت که به دنبال راه اندازی مرکز فیزیوتراپی با بهرمندی از ظرفیت خیرین در شهرستان باشند.
استیری درباره شروع تامین هزینههای مرکز فیزیوتراپی میگوید: «مریم شاملو و همسرش دکتر منوچهر یغمایی دو خیری بودند که قدم در این مسیر گذاشتند. شاملو پس از تصادف برادرش که مجبور بودند برای انجام فیزیوتراپی به گنبدکاووس مراجعه کنند تصمیم گرفتند خدمتی به مردم بکنند و هزینههای اولیه راه اندازی مرکز در شهرستان را فراهم کنند. پس از آن با کمک دیگر خیرین و تجهیزاتی که هلال احمر تامین کرد مرکز به راه افتاد و حالا مردم منطقه میتوانند با هزینههای نیمه دولتی از خدمات با کیفیت مرکز فیزیوتراپی هلال احمر مینودشت استفاده کنند و هلال احمر بار دیگر چراغ امیدی در شهر روشن کرد»
گسترش امور خیر با اشاعه نامِ نیکِ خیرین/ خدمات پایگاه امدادونجات حاج امیر ابراهیمی دلگرمی مردم منطقه است
شهرستان گالیکش و اطراف آن جزو مناطق پرحادثه استان است و انواع حوادث تصادفات جاده ای، گم شدنها، سقوط از ارتفاع را در سابقه دارد. زمانی که جمعیت هلال احمر تصمیم گرفت یک پایگاه امدادونجات در یک موقعیت پرحادثه شهرستان یعنی سه راهی گالیکش_ کلاله احداث کند، یحیی ابراهیمیبه یادِ پدر مرحومش زمین مورد نیاز پایگاه را اهدا کرد، کمک های خانواده ابراهیمیبه اهدای زمین ختم نشد، پس از آن برای تجهیز پایگاه هم پیشقدم شدند و مبالغ قابل توجهی را به هلال احمر اهدا کردند و حالا این پایگاه با خدمات موثر و به موقع به حادثه دیدگان رضایت مردم منطقه و مسئولین را فراهم کرده، خانوادههایی که امید دارند اگر حادثه ای رخ دهد امدادگران هلال احمر حضور دارند تا به مردم کمک کنند.
استیری درباره این باره گفت: « با پیگیریهای سال پیش انجام دادیم نام پایگاه سه راهی گالیکش_کلاله را تغییر دادیم و اکنون نام نیک حاج یحیی ابراهیمیبر سر درب پایگاه نقش بسته است، به اعتقاد من برای تکریم و دلگرمی خیرین تشویق دیگران کار خیر باید نشر پیدا کند و با همین هدف نام پایگاه هلال احمر را تغییر دادیم.»
این پیشکسوت هلال احمر ادامه می دهد: «کارهای زیادی طی این سال ها انجام شده و به زعم من ماندگارترین خدمت هلال احمر به مردم منطقه وجود همین پایگاه است هرچند این پایگاه خاطرات تلخی را به خود دیده اما خدمات آن خانوادههای زیادی را خوشحال کرده است»
آرامش زندگی ام را مدیون هلال احمرم
در سال های خدمتش در پست ها و سطوح مختلف کار کرده و با هر درآمد و دریافتی ای که داشته، برکت را در زندگی تجربه کرده. استیری میگوید:« فرزندان سالم و موفق و آرامشی که الان در کل زندگی ام جاری است همه از برکت وجود هلال احمر در زندگی من است. خدا کمک کرد تا علی رغم تمامی مشکلاتی که در مسیر کاری بود، همه سهل و آسان حل شده و آبرویی که خداوند نزد خیرین به ما داده تا همیشه دستمان را به یاری بفشارند و پیش مردم روسفید باشیم.»
استیری برای کمک به مردم به دستورالعمل های جمعیت هلال احمر اکتفا نکرده و حتی برای اشتغال جوانان هم پیشقدم شده. او با کمک همکارانش و همت خیرین و خانههای هلال برای تعدای از زنان روستا چرخ خیاطی خریداری کرده است. این پیشکسوت داوطلب دراین باره میگوید:«از طریق آموزش های فنی و حرفهای، شرایط آموزش رایگان تعدادی از زنان روستاهای «عرب بوران و حسین آباد قربانی» شهرستان گالیکش را فراهم کردیم. برای نفرات برتر کلاس ها چرخ خیاطی، میز، اتو و سایر ملزومات را تهیه کردیم. حالا آن زنان قادر تامین بخش مهمی از هزینهها زندگی خود هستند و چه شادی بالاتر ازین که باعث و بانی نان آور شدن تعدادی جوان شویم.»
این اقدام نیک هلال احمر باعث شد مسئولین شهرستان هم ورود کنند و شرایط دریافت وام کم بهره را برای خیاطان فراهم کنند.
نوبت جوانتر ها شد
هلال احمر را دوست دارد چون آن را خانه و هلالاحمریها را خانواده خود میداند. فرزندانش زیر چتر هلال احمر رشد کردند و آسایش این روزهای خود در بازنشستگی را مدیون کار و تلاش در جمعیت میداند. استیری میگوید :« تا به حال احساس خستگی نکردم و آرزو نکردم ای کاش زودتر تمام شود. اما باید جایم را به جوانتر ها می دادم».
او خوشحال است اما نه از پایان خدمتش،؛ خوشحالی او برای رضایتی است که برای خدمت متعهدانه به مردم احساس میکند. او حاصل تلاش چندین و چند ساله خود را در شعبه مینودشت و گالیکش میبیند و این روزها به عنوان عضو داوطلب هلال احمر، همچنان در جمع این خانواده بزرگ ماندگار است.