امروز سه شنبه  ۳۱ تير ۱۴۰۴
سرویس:اخبار
تاریخ خبر : یکشنبه ۱ تیر ۱۴۰۴- ۱۰:۳۹
روایت؛ داستان ناگفته سرخ و سفیدپوشان در میدان جنگ
پویا آزادانی‌پور امدادگر هلال احمر: ما در حوادث طبیعی زیادی شرکت کرده‌ایم؛ همه آن‌ها تلخ بودند و صحنه‌های دردناک بسیاری دیدیم. ولی در چنین بحرانی، جنبه‌های غیرمنتظره و ناجوانمردانه آن بیشتر آزارمان می‌دهد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جمعیت هلال احمر؛ در دل هیاهو و غبار جنگ، آنجا که بوی باروت با عطر خون آمیخته، و سایه وحشت بر سر شهرها سنگینی می‌کند، فرشتگانی سرخ و سفیدپوش، بی‌هراس و خستگی‌ناپذیر، گام برمی‌دارند. آن‌ها امدادگران هلال احمرند؛ قهرمانانی بی‌ادعا که در اوج بی‌قراری‌ها، آرامش می‌بخشند و در کوران درد، مرهم می‌نهند. دست‌هایشان، سرشار از یاری و توانمندی است. نه از شعار و نه از هیاهو، که از اعماق وجودشان، ندای انسانیت سر می‌دهند. در هر گوشه از این خاک زخم‌خورده، آن‌ها حاضرند. اولین نفراتی که می‌رسند، آخرین نفراتی که می‌روند. در میان ساختمانی ویران، زیر آوارها، زندگی‌هایی که به یک تار مو بند است، ناگهان، چهره‌های خسته اما مصممشان ظاهر می‌شود. با دقت و وسواس، به دنبال نشانه‌ای از حیات می‌گردند. هر ذره خاکی که کنار می‌رود، امید تازه‌ای را در دل‌ها زنده می‌کند. به دنبال یک دست کوچک، یک صدای ضعیف، و یک معجزه می‌گردند. این صحنه‌ها، تنها یکی از هزاران روایت قهرمانی امدادگران است. آن‌ها فقط جسم‌ها را نجات نمی‌دهند، بلکه روح‌ها را نیز التیام می‌بخشند. با یک لیوان آب، یک پتوی گرم، یا حتی یک کلام محبت‌آمیز، دردهای بی‌شمار را تسکین می‌دهند. در نقاط پرخطر، و در هر نقطه‌ای که نیاز باشد، حضور دارند. نه به دنبال شهرت‌اند و نه به انتظار پاداش، تنها رضایت خداوند و آرامش هم‌نوعانشان، پاداش زحمات بی‌دریغ آن‌هاست. در این روزهای سخت جدال نابرابر، هلال احمر نه تنها یک سازمان، بلکه نمادی از مقاومت، امید و انسانیت است. امدادگرانش، سربازان گمنامی هستند که با از خودگذشتگی و ایثار، درس‌های بزرگی به ما می‌دهند. آن‌ها به ما یادآوری می‌کنند که حتی در تاریک‌ترین لحظات، نور امید هرگز خاموش نمی‌شود.عشق به نجاتدر میان غبار و هیاهوی یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های اخیر کشور، جایی که هر نفس با دلهره و هر قدم با احتیاط برداشته می‌شود، مردانی هستند که با عزمی راسخ و قلبی سرشار از عشق به همنوع، خود را وقف نجات می‌کنند. پویا آزادانی‌پور، امدادگر جمعیت هلال احمر استان تهران، یکی از همین ستاره‌های درخشان در آسمان انسانیت است. او که چهارده سال داوطلبانه در این مسیر گام برداشته و سه سال است که به استخدام جمعیت درآمده، حالا با نشان “ایثار” بر سینه، بی‌وقفه و بی‌خواب، چهار روز تمام را در دل بحران به خدمت‌رسانی مشغول است.پویا، در گفت‌وگویی”، با چشمان گواهی دهنده بر سختی‌ها و صحنه‌های تلخ، از عمق این فاجعه می‌گوید: این بحران، جزو حوادث سخت و سنگین است که تبعات و آسیب‌های زیادی دارد. چهار روز است که ما در مناطق مختلف، لحظه‌ای آرام نداریم و اجساد زیادی را از زیر آوار خارج کرده‌ایم. در برخی مناطق، شدت حادثه آن‌قدر بالاست که تنها کار آواربرداری ممکن است یک هفته تا ده روز به طول انجامد. او به تفاوت این بحران با حوادث دیگر اشاره می‌کند: ما در زمان جنگ نبودیم که با این نوع حوادث آشنا باشیم. حالا از نزدیک شاهد هستیم و گاهی تحملش واقعاً سخت می‌شود. این اتفاق، ناجوانمردانه است. ما خانواده‌ها، کودکان و عزیزان بی‌شماری را از دست داده‌ایم. این احساسات برای ما عجیب، سخت و طاقت‌فرساست. این مسائل برایمان بسیار دردناک است.»پویا که در بحران‌های طبیعی متعددی حضور داشته، ادامه می‌دهد: ما در حوادث طبیعی زیادی شرکت کرده‌ایم؛ همه آن‌ها تلخ بودند و صحنه‌های دردناک بسیاری دیدیم. ولی در چنین بحرانی، جنبه‌های غیرمنتظره و ناجوانمردانه آن بیشتر آزارمان می‌دهد. اینکه با یک انفجار، چندین خانواده از بین برود… ما هم اذیت می‌شویم، اما تحمل می‌کنیم تا حداقل تسکین و آرامشی برای خانواده‌های داغدیده باشیم.او، از خستگی بی‌حد و اندازه‌اش می‌گوید: در این چند روز، حتی پنج ساعت هم نخوابیده‌ام. اما عشق به نجات و مردم است که به من انرژی می‌دهد. یکی از دوستانم می‌گفت: “شما طنابی هستید که از سمت خدا آویزان شده‌اید و دست خدا هستید روی زمین تا بتوانید نجات دهید.”دغدغه‌های شخصی نیز در این میان جای خود را دارد. پویا با دلی پر از نگرانی، از خانواده‌اش که در کرمانشاه زندگی می‌کنند، می‌گوید: هم من اضطراب و استرس زیادی برای آن‌ها دارم و هم آن‌ها برای من استرس دارند. ولی استرس آن‌ها بیشتر است و تحمل چنین دل‌نگرانی برایشان سخت است. اما آن‌ها می‌دانند که من عاشق کارم هستم و سال‌هاست که در بحران‌ها سعی می‌کنم مردم را تنها نگذارم. برای همین، در شرایط سخت، هم من و هم خانواده‌ام چنین وضعیتی را تحمل می‌کنیم تا به هم‌وطنانمان کمکی کرده باشیم.او با جمله‌ای تکان‌دهنده، نقش خانواده‌اش را در این ایثار برجسته می‌کند: در واقع فقط من نیستم که خدمت می‌کنم؛ خانواده من هم با تحمل چنین وضعیتی، در حال خدمت‌گزاری به مردم در دل بحران هستند.پویا آزادانی‌پور، با عزم راسخ، سخنش را به پایان می‌برد: «من تا آخرین لحظه در کنار مردم می‌مانم و در کنار هم‌رزمان خودم، دست یاری به سوی مردم مظلوم وطنم دراز کرده‌ام.» این کلمات، عهد و پیمانی است که این امدادگر فداکار با خود و مردم بسته‌ است؛ عهدی که ریشه‌هایش در عشق به نجات و انسانیت جوانه زده و در دل سخت‌ترین بحران‌ها، به بار می‌نشیند. / سیما فراهانی
© 2022 - info@rcs.ir