امروز سه شنبه  ۲۰ آبان ۱۴۰۴
سرویس:اخبار
تاریخ خبر : دوشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۴- ۱۰:۰۳
٢٣ سال خدمت بی منت در مسیر عشق
بیست‌وسه سال است که لباس سرخ و سفید هلال احمر را بر تن دارد. سال‌ها مدیرکلی هواشناسی استان همدان بود و تا بازنشستگی پیش رفت، اما از 23 سال پیش، مسیر تازه‌ای در زندگی‌اش انتخاب کرد. از آنجاییکه همیشه به فعالیت های مردمی و کارهای خیر، باور داشت، تصمیم گرفت همین مسیر را طی کند. انتخاب همین مسیر بود که پای او را به جمعیت هلال احمر باز کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی جمعیت هلال‌احمر؛ این داوطلب، سال هاست نه برای حقوق و مقام، بلکه از سر عشق و احساس مسئولیت اجتماعی، هر روز صبح به دفتر خود در ساختمان هلال احمر همدان می‌رود. در طول این سال‌ها، او چهره‌های بسیاری از رنج، امید و مهربانی را دیده است؛ از کودکان کار گرفته تا روستاییان محروم، از بازماندگان زلزله تا سیل‌زدگان جنوب کشور. روایت او، روایت انسانی است که معنای «داوطلبی» را زندگی کرده و قصد دارد در همین مسیر راهش را ادامه دهد. 23 سال با عشق محمدرضا قائدی از سال های دور پیوستن به جمعیت می‌گوید: «درست بیست‌وسه سال است که گفته‌ام «بله، من داوطلب جمعیت هلال احمرم». از همان روحیه‌ای می‌آمد که همیشه دوست داشتم کار خیر انجام دهم. بنابراین از سال‌ها پیش فعالیت هایم را شروع کردم. هلال احمر یکی از آن ارگان‌های مردم‌نهاد واقعی است. برای همین واردش شدم و حالا بیست‌وسه سال است در خدمت این مجموعه‌ام. مدیرکل هواشناسی استان همدان بودم و حالا بازنشسته‌ام، اما هنوز هم هر روز صبح ساعت ۹ تا ۱۲ در دفترم در ساختمان هلال احمر هستم. کار ما فقط نشستن پشت میز نیست. چهار گروه اصلی داریم: گروه حمایت، هدایت، مشارکت و گروه چهارمی‌که بر اساس نیازها فعالیت می‌کند. من با همه گروه‌ها در ارتباطم. بر اساس برنامه‌هایی که از تهران ابلاغ می‌شود، برای هر گروه راهکار می‌دهم. مثلاً گاهی برنامه‌ریزی می‌کنیم برای کمک به بیماران خاص، تهیه‌ی بسته‌های غذایی برای خانواده‌های نیازمند یا فراهم کردن پزشک برای روستاهای محروم.» آموزش تحصیل به کودکان کار، برای اولین بار او به فعالیت خاص در ماه‌های اخیر اشاره می‌کند: «در کنار همه‌ی این‌ها، یکی از کارهایی که واقعاً به آن افتخار می‌کنم برگزاری کلاس‌های آموزشی برای بچه‌های کار است. تابستان‌ها گروهی از داوطلبان دانشجو را جمع می‌کنیم. اکثرشان لیسانس به بالا دارند. این بچه‌ها به بچه‌های کار درس می‌دهند؛ بچه‌هایی که به خاطر شرایطشان تجدیدی می‌شوند یا از مدرسه عقب می‌مانند. ما نمی‌گذاریم رها شوند. برایشان کلاس می‌گذاریم، درس می‌دهیم، از آن‌ها حمایت می‌کنیم. این یکی از کارهایی بود که در هیچ جای دیگر کشور به شکل منسجم انجام نشده بود، اما ما پایه‌گذار آن شدیم. در حال حاضر نیز، در حال اجرای پروژه‌ی جدیدی هستیم، برای ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی در روستاها. هدفمان این است که کتاب‌های استفاده‌نشده‌ی مردم در خانه‌ها را جمع‌آوری کنیم و به دست بچه‌های روستایی برسانیم، مخصوصاً گروه سنی ۶ تا ۱۵ سال. حتی اگر هر بچه فقط دو دقیقه در روز کتاب بخواند، همین آغاز بزرگی است. ما دیده‌ایم در خیلی از روستاها کتابخانه یا محیط مطالعه وجود ندارد، اما با همین کار داوطلبانه می‌توان فرهنگ خواندن را زنده کرد.» در مسیر اصول هفت‌گانه هلال احمر «تمام کارهایی که انجام می‌دهیم بر اساس پروتکل و اصول هفت‌گانه‌ی هلال احمر است. هرچه از دستمان بربیاید، انجام می‌دهیم؛ بی‌توقع، فقط از روی دِل. ما در کنار کارهای آموزشی و فرهنگی، کارهای درمانی و امدادی هم انجام می‌دهیم. پزشکانی داریم که داوطلبانه همراه ما به روستاهای محروم می‌روند؛ درمان رایگان، آموزش بهداشت و حتی کمک‌های روانی. از میان لحظه‌های زیاد، هنوز خاطراتِ زلزله‌ی غرب کشور را از یاد نبرده‌ام. در آن روزها ما جزو تیم حمایت روانی بودیم. شاید کسی فکر کند کمک مالی مهم‌تر است، ولی تجربه نشان داده در بحران‌ها، حضور انسانی و آرامش روانی ارزش بیشتری دارد. ما با خانواده‌هایی کار کردیم که عزیزانشان را از دست داده بودند؛ فقط گوش می‌دادیم، همدلی می‌کردیم. هیچ حرفی در آن لحظه‌ها اثرگذارتر از سکوت همراه با همدردی نیست. یک اتفاق دیگر هم برایم ماندگار شد؛ در جریان سیل خرم‌آباد. مردم وقتی ما را با لباس هلال احمر می‌دیدند، اعتماد می‌کردند. پول، وسایل و کمک‌هایشان را بدون هیچ تردیدی به ما می‌سپردند. این لباس قرمز و سفید بار سنگینی دارد؛ امانتی است از اعتماد مردم.» رشد آگاهی و ارتقای داوطلبی در چهار سال اخیر این داوطلب به پیشرفت ها و دستاوردهای چهار سال اخیر اشاره دارد و می‌گوید: «هلال احمر مخصوصا در این چهار سال اخیر، پشتوانه‌ای جهانی دارد. اما معنایش برای من شخصی‌تر از این حرف‌هاست. اینجا جایی است که می‌بینم کمک مستقیم به انسان‌ها می‌رسد، بی‌واسطه و صادقانه. در این چهار سال اخیر پیشرفت زیادی در جمعیت دیده‌ام. امکانات بهتر شده، روحیه‌ی داوطلبی بیشتر شده و دست ما برای انجام کارها بازتر است. هیچ‌وقت در این ۲۳ سال این‌قدر توان و انگیزه را ندیده بودم. من معتقدم که علت اصلی، رشد آگاهی داوطلبان است؛ انسان‌هایی که از صمیم قلب آمده‌اند تا کمک کنند. و حالا، بعد از این‌همه سال، هر روز صبح که لباس هلال احمر را می‌پوشم، همان حس روز اول را دارم؛ حس افتخار، حس مسئولیت، حس آرامش. تا زمانیکه زنده ام، ادامه می‌دهم، فقط می‌دانم این مسیر، مسیر عشق استو عشق را نمی‌توان متوقف کرد.» سیما فراهانی/
© 2022 - info@rcs.ir