به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جمعیت هلال احمر؛ سهیل یزدان بخش، همکاری با هلال احمر را از میان کوهها و ارتفاعات، آغاز کرد. خودش کوهنورد بود و وقتی حادثه ای در ارتفاعات رخ می داد، به نیروهای امدادی کمک میکرد. همین باعث شد که دل به جمعیت ببندد و لباس سرخ و سفید را بر تن کند، آموزش های مختلف را ببیند و در بحرانها اولین کسی باشد که برای خدمت رسانی حاضر شود. او در خصوص این روزهای بحرانی میگوید: «از روز اول در میدان حضور داشتم. سه روز تمام بی وقفه کار کردم. چند منطقه حادثه دیده را پوشش دادم. صحنهها واقعا دردناک بود. مردم شوکه بودند و حال خوبی نداشتند. در این چند روز، جسد سوخته مرد و زن و کودک دیدیم، اعضای بدن قطع شده از مردم عادی را دیدیم. با این حال در این مدت سعی کردیم خودمان را با شرایط وفق دهیم و لحظهها و دقایق دردناک، در ذهن و روحمان تاثیر نگذارد، تا بهتر و قوی تر در میدان بمانیم. این اتفاقات باعث نمیشود از کار دست بکشم. در این روزها هیچ ترسی ندارم.»
افتخار خانواده
با اینکه این شرایط نسبت به بحرانهای مختلف متفاوت است، باز هم با شجاعت وارد صحنه میشود. خودش را وقف خدمت رسانی به مردم کرده و با این کار حالش خوب میشود: «در کل من خودم وقتی جان یک نفر را نجات می دهم، راحت تر میتوانم بخوابم، تا اینکه در در این شرایط، وقتی مردم در بحران هستند، کنار خانواده ام بمانم و زندگی عادی را در پیش بگیرم. ما سال ها در هلال احمر آموزش دیدیم، تا در شرایط بحرانی کنار مردم باشیم و به آنها خدمت کنیم. اینکه بخواهیم به جان خودمان فکر کنیم، اصلا نباید وارد این حرفه میشدیم. هر بحرانی، شرایط خاص خودش را دارد، ما این را از همان ابتدا می دانستیم. برای همین در چنین شرایطی نمیتوانیم به این فکر کنیم که چون ریسک و خطر بالا است، پس باید دست از کار بکشیم. وقتی کاری از دستمان بر می آید نهایت تلاشمان را میکنیم. اتفاقا خانواده ام هم مرا تشویق میکنند که ادامه دهم و به مردم خدمت کنم. آنها به این کار افتخار میکنند و میگویند مسیر درستی را انتخاب کرده ای.»
ماموریت در شرایط پر خطر
این امدادگر 23 ساله، به شروع همکاری اش در جمعیت هلال احمر اشاره میکند و میگوید: «از سال 99 شروع به همکاری کردم. البته از قبل، چون کوهنورد بودم، با جمعیت در بحرانهای کوهستان، همکاری میکردم، ولی رسمی نبود و درجه خاصی نداشتم. تا به امروز داوطلبانه خدمت میکنم. در بحرانهای مختلف حضور داشتم، ولی به نظرم مثلا بحران آن بهمنی که چند سال پیش در شمیرانات آمد، خیلی متفاوت است با شرایط جنگی؛ در بهمن، حتی اگر روزها به دنبال پیکر قربانیها در دل کوه بگردیم، باز هم مشکلی پیش نمی آید. ولی در این شرایط ممکن است وقتی یک حمله صورت میگیرد، آن منطقه بار دیگر مورد هدف قرار بگیرد. ما با این شرایط ریسک و خطر، باید پای کار باشیم. حتی اگر بدانیم کسی زیر آوار شهید شده است، باز هم خانواده ای چشم به راه است و باید در این هیاهوی حمله و شلیک های پیاپی، حداقل پیکر شهید را از زیر آوار خارج کنیم و به خانواده اش تحویل دهیم تا کمی تسکین دهنده دل هایشان باشیم. این موضوع با تمام بحرانها متفاوت است.»
استعفا برای خدمت رسانی
امدادگر جمعیت هلال احمر شمیرانات، به مردم این اطمینان را می دهد که در کنارشان هستند: «وقتی در کلاس درس و آموزش جمعیت، می نشستیم، به همین مسایل هم فکر میکردیم که مثلا جنگ، قحطی و بحرانهای دیگر، باید با تمام جان و دل به مناطق برویم. ما در آن کلاس ها برای هر بحرانی، پیش بینی کردیم و برای هر اتفاقی آماده شدیم. در این مدت وقتی ما امدادگران با یکدیگر صحبت میکنیم، به هم روحیه می دهیم و یک پشتوانه برای هم هستیم. ما نمی ترسیم و با شجاعت به محل حادثه می رویم. امدادگری نیست که زودرنج باشد و با دیدن صحنههای تلخ خودش را ببازد و دست از کار بکشد. ما انگیزه داریم و تا آخرین توان حتی اگر اوضاع و شرایط وخیم تر از این هم باشد، باز هم در کنار مردم هستیم. من خودم در یک شرکت دفتردار بودم، بعد از جنگ، استعفا دادم تا صد در صد توانم را برای خدمت به مردم بگذارم.»