امروز جمعه  ۱۰ مرداد ۱۴۰۴

روایت؛ جست وجوی زندگی در میدان نبرد

رضا دانش، مربی آنست هلال‌احمر شهرری، بهمراه سگ کوچک خود از لحظات سخت جنگ تحمیلی ١٢ روزه، روایت‌های شنیدنی را بازگو می‌کند.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی جمعیت هلال‌احمر؛ 12 روز در میدان جنگ، حضور داشت. به همراه راشا، سگ سه ساله‌اش، ماموریت‌های سخت و طاقت فرسایی را اجرا کرد. آن هم در دل روزها و شب‌های تاریک و پر از غبار جنگ، جایی که صدای انفجارها و فریادهای نجات‌طلبی به گوش می‌رسید. از نجات معجزه‌آسای یک جوان از زیر آوار گرفته تا شناسایی پیکر شش شهید؛ «رضا دانش» به همراه جست‌وجوگر کوچکش، به میدان جنگ رفت و به یکی دیگر از قهرمانان سرخ‌پوش وطن بدل شد. در شرایطی طاقت‌فرسا و خطرناک، با اراده‌ای آهنین، به یاری آسیب‌دیدگان شتافت. «رضا دانش» مربی سگ‌های تجسس جمعیت هلال‌احمر شهرستان ری است که با سگ امدادگر خود، در دل حوادث تلخ و دردناک، حضور یافت. این مربی، که تنها ۲۵ سال دارد، نزدیک به ۵ سال پیش همکاری‌اش با هلال احمر را آغاز کرد و داوطلبانه در این مسیر گام برداشت. روحیه داوطلبی او به میدان جنگ هم رسید و در آن 12 روز شوم، در میان حملات رژیم صهیونیستی علیه ایران، زندگی را جست‌وجو کرد. در این مدت با چالش‌ها و تجربیات عمیق و تأثیرگذاری روبرو شد. او هم حالا، داستان‌های زیادی از روزهای جنگ دارد و تجربیات تلخ و شیرینی را از روزهای بحرانی روایت می‌کند.

کمک‌های تاثیرگذار «راشا»

«حدود ۵ سال پیش فعالیتم در هلال‌احمر آغاز شد و نزدیک به ۳ سال است که به عنوان مربی مشغول به کار هستم. در این مدت، با چالش‌های زیادی روبرو شده‌ام. از همان ابتدا که وارد این عرصه شدم، فهمیدم که باید آماده باشم تا در شرایط بحرانی به مردم کمک کنم. این کار نه تنها نیاز به مهارت‌های فنی دارد، بلکه نیازمند روحیه‌ای قوی و اراده‌ای استوار هم هست. من یک سگ امدادگر به نام راشا دارم که سه ساله است. راشا در جنگ اخیر، به ما کمک زیادی کرد و توانست، هفت مورد مصدوم و شهید را شناسایی کند. در این میان، یک نفر زنده و شش نفر دیگر پیکرشان پیدا شده است. راشا به عنوان یک سگ جست‌وجو و نجات، توانایی‌های خاصی دارد که در شرایط بحرانی به ما کمک می‌کند. او می‌تواند بوی انسان را از زیر آوار تشخیص دهد و ما را به سمت افراد نیازمند کمک هدایت کند. این همکاری بین من و راشا، به ما این امکان را می‌دهد که در کوتاه‌ترین زمان ممکن به افراد آسیب‌دیده برسیم.»

نجات معجزه‌آسا

«از روز اول جنگ، در صحنه حضور داشتم. کارهای زیادی انجام دادیم و در اکثر مناطق حاضر بودیم. یکی از عملیات‌هایی که راشا با موفقیت آن را به پایان رساند، مربوط به فردی بود که در زیر آوار مانده بود. یک ساختمان، در اثر حمله، به طور کامل تخریب شده بود. ما برای شناسایی و جست‌وجو به آن منطقه رفتیم. راشا چرخی زد و در نقطه‌ای ایستاد و شروع کرد به واق واق؛ در آن لحظه، احساس مسئولیت شدیدی داشتم؛ چرا که احتمال می‌دادم، جان یک انسان در خطر است و ما باید هر چه سریع‌تر به او کمک کنیم. ابتدا به محدوده‌ای که احتمال وجود فرد زنده وجود داشت، رفتیم. آتش‌نشانی نیز به ما کمک کرد و کار آواربرداری آغاز شد. حجم آوار زیاد بود. برای همین بعد از حدود چهار تا پنج ساعت آواربرداری، موفق به پیدا کردن آن فرد شدیم. تا وقتی او را بیرون کشیدیم، نمی‌دانستیم که زنده است. چون سگ‌های ما، تا چند ساعت پس از مرگ نیز، می‌توانند، فردی را شناسایی کنند. در آن لحظه، هیچ صدایی از زیر آوار نمی‌آمد و ما تصور می‌کردیم کسی زنده نباشد. با این حال ما امدادگران همیشه امید داریم که فردی را زنده پیدا کنیم. برای همین این وضعیت برای من بسیار نگران‌کننده بود؛ زیرا می‌دانستم که هر ثانیه‌ای که می‌گذرد، ممکن است شانس نجات کمتر شود.»

هیچ‌چیز قابل پیش‌بینی نبود

«حضور ما در میدان جنگ با خطرات زیادی همراه بود. به عنوان عضو تیم آنست، جزو اولین نفراتی بودیم که به صحنه حادثه وارد می‌شدیم و همیشه احتمال حمله‌های دوم و سوم وجود داشت. در یکی از مواقع، وقتی که در حال شناسایی پیکرهای شهیدان بودیم، به ما اعلام کردند که حمله‌ای دوباره صورت خواهد گرفت. در آن لحظه، من با صدای بلند به همکارانم گفتم که روی زمین بخوابند و خوشبختانه هیچ‌کس آسیب ندید. همان روزی بود که دو نفر از امدادگران ما شهید شدند. یک بار دیگر هم درست در شرایطی در حال جست‌وجو بودیم که پهباد بالای سرمان می‌چرخید. این واقعه به من یادآوری کرد که در این شرایط، هیچ چیز قابل پیش‌بینی نیست و ما باید همیشه آماده باشیم.»

فقط نیم ساعت به خانه رفتم

مربی سگ‌های جست‌ وجوگر، به چالش‌هایی که در آن روزها تجربه کرد، اشاره می‌کند: «در طول آن روزها، خانواده‌ام بارها تماس گرفتند و از من خواستند که به خانه بروم، نگرانم بودند. اما من می‌دانستم که باید در کنار مردم باشم و به آنها کمک کنم. ما حدود ۱۲ روز در میدان بودیم و تنها برای نیم ساعت به خانه رفتم تا لباس‌های خود را عوض کنم. این وضعیت برای ما بسیار سخت بود، اما عشق به کمک به مردم و انگیزه‌ای که از دیدن وضعیت آنها داشتیم، ما را به جلو می‌برد. در واقع، هر بار که به یک صحنه می‌رسیدیم و می‌دیدیم که چقدر مردم به ما نیاز دارند، احساس می‌کردیم که باید بیشتر از قبل تلاش کنیم.»

تلخ‌ترین صحنه

جنگ، برای رضا، سراسر تلخی بود و خطر؛ ترس بود و در عین حال شجاعت. با این حال او ماند و ایستادگی کرد، تا در کنار هموطنانش باشد: «یکی از تلخ‌ترین صحنه‌هایی که در آن ۱۲ روز دیدم، مربوط به اتاق خواب یک بچه بود. وقتی سر صحنه یک آوار حاضر شدیم، در میان خرابه‌ها، تخت، اسباب‌بازی، لباس و برچسب‌های یک کودک را دیدیم. کودکی که سوخته و جان باخته بود. این صحنه واقعاً برای من دردناک بود؛ بچه‌ای که هیچ گناهی نداشت و در اتاقش به خواب رفته بود، به طرز دردناکی سوخته بود. این لحظه، انگیزه‌ای شد تا با قدرت بیشتری به مردم کمک کنم، زیرا هر لحظه ممکن بود بچه‌ای دیگر زیر آوار باشد و به کمک نیاز داشته باشد. این صحنه به من یادآوری کرد که جنگ فقط یک نبرد نظامی نیست، بلکه تبعات انسانی عمیقی دارد که باید به آنها توجه کنیم.»

آمادگی برای آینده

او اعضای تیمش، همچنان آماده‌اند. آماده‌اند، تا دوباره در کنار مردم باشند و این بار با قدرتی بیشتر، میدان را خالی نگذارند: «اگر خدایی نکرده دوباره چنین حوادثی پیش بیاید، باز هم در کنار مردم خواهیم بود. این ۱۲ روز، به نوعی برای ما تمرینی بود تا با آمادگی بیشتری به میدان بیاییم و به مردم کمک کنیم. ما یاد گرفتیم که باید همیشه آماده باشیم و در هر شرایطی به نیازمندان کمک کنیم. این تجربه به ما نشان داد که چگونه می‌توانیم به عنوان یک تیم عمل کنیم و از یکدیگر حمایت کنیم. نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کردیم و حالا که خبری از جنگ نیست، مرتب تمرین می‌کنیم. حضور در میدان جنگ و دیدن صحنه‌های دلخراش، به طور طبیعی فشار روانی زیادی به ما وارد می‌کند. اما ما به عنوان امدادگران، باید یاد بگیریم که چگونه با این فشارها کنار بیاییم. در این مدت، من و همکارانم سعی کردیم از یکدیگر حمایت کنیم و احساسات خود را به اشتراک بگذاریم. این کار به ما کمک کرد تا بتوانیم در کنار هم قوی‌تر شویم و به کار خود ادامه دهیم. امیدوارم که هیچ‌کس مجبور به تجربه چنین شرایطی نشود، اما اگر روزی نیاز به کمک باشد، ما آماده‌ایم تا در کنار مردم باشیم و به آنها یاری رسانیم.» / سیما فراهانی

0
/
۱۴۰۴/۰۵/۰۹- ۱۷:۰۲
/
متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است
لینک کوتاه